آموزش راهبردهای تعلیمی علوم انسانی به دانشجویان رشته مشاوره
نظریه پرداز استقرار زیر نظامهای سند تحول تعلیم و تربیت
بهبودگر تقویت مبانی مدرسه در نظام آموزشی ایران اسلامی ایران
پایهگذار اقتصاد آموزش جدای از فضای کنکور
گردآوری مفاهیم مشاوره تحصیلی در آموزش مشاوران آموزشی متوسطه
دبیر دروس علوم انسانی
دبیر مدارس برتر (سلام حنیف فرهنگ ۶ کوشندگان فارابی ابوریحان بیرونی سمپاد (حلّی) _آینده سازان برتر و …
مسئول آموزش گروه آموزشی یادوین
دبیر پروازی به استانهای گیلان قزوین قم سمنان _زنجان البرز و …
مشاور آموزشی سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران
مشاور آموزشی سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران
فارغ التحصیل سازمان اکوسیستم کارآفرینی
مدرس برتر اقتصاد در سراسر کشور
دانش آموخته مرکز رشد واحدهای فناور سازمان پژوهشهای علمی ایران
تعلیمگر مشاورین و راهنمایان تحصیلی مدارس برتر کشور
سه سال سابقه فعالیت در پژوهشکده زیست فناوری ایران
نظر استاد کنکور شهریار کرمی درباره گرفتن نتیجه خوب در کنکور و در دانشگاه های رنک اول
در فرایند بررسی این موضوع پیش از آنکه ما بخواهیم عملکرد دانش آموزانمان را مورد سرزنش قرار بدهیم و شروع به غر زدن در مورد نتایج به دست آمده کنیم باید بدانیم فرزندان و دانش آموزان ما هر کدام یک ستاره هستند که که با آموزش درست و صحیح می توانند بدرخشند.
معمولاً افراد فاقد تخصص و یا بی سواد در حوزه آموزش و تعلیم و تربیت برای پاسخ دادن به این گونه سوالات سراغ جوابهای کاملاً از پیش تعیین شده و شعار گونه میروند اما واقعیت این است که برای پاسخ به این سوال باید عوامل مختلف و موارد اساسی را بررسی کرددر این گفتگو و مقاله بنا دارم دو سرفصل مختصر و مهم که زیربنای حرکت ها و هدفگذاریها و بازدهی دانش آموزان است را مورد وارسی و بررسی قرار بدهیم و در راستای باز تعریف این سرفصلها حرکت کنیم.
اولین حرکت باور خود دانش آموزان در مورد کسب نتایج خیلی خوب است قالب به اتفاق دانش آموزان ما این نگاه را ندارند که میتوانند نتیجه بگیرند و نگاه ناتوان بودن و عاجز بودن از کسب موفقیت در ناخودآگاهشان تثبیت شده است.
یعنی خود بچهها این موضوع را باور دارند که ناتوان از گرفتن نتیجه هستند و نمیتوانند نتیجه بگیرند در صورتی که اولین گام پس از پیروی از اصول حرکت ، خودباوری است.
دانش آموزان باید بدانند که مسئولیت انتخاب هدف با مسئولیت حرکت به سمت اهداف و رسیدن به موفقیت در آتها متفاوت است.یعنی چه !؟ سادهتر صحبت کنیم ببینید در مجموع ، فرایندهای ذهنی و رفتارهای روزمره ما مطابق یک سری الگوهای رفتاری حرکت میکنند که به مرور زمان در ذهن ما ایجاد شده و برای ما به شکل عادت درآمدهاند یعنی مبنای رفتارهای ما ناخودآگاهی است که در بازههای زمانی طولانی مختلف در ذهن ما نشست کرده است با توجه به این موضوع مشخص میشود که حرکت به سمت موفقیت و کسب آن محصول ناخودآگاه ما است.
در حالی که مسئولیت انتخاب اهداف و تعیین آنها با خودآگاه ما است که تقریباً ۲۰ درصد از تمام اوقات ما را شامل میشود ما در زمانهایی که در حال تفکر نقادانه و آسیب شناسی مسائل و مشکلاتمان هستیم در حالت خودآگاه قرار داریم در چنین موقعیتی معمولاً ما برنامهریزیهای خوبی انجام میدهیم و راه حلهای خیلی مناسبی را ارائه میکنیم اما پس از گذشت مدت زمان کوتاهی از طرحریزی برنامه و ورود به مرحله اجرای برنامه میبینیم که با شکست مواجه شده یا بعد از گذشت چند روز از اجرای برنامه از آن دست میکشیم یا آن را رها میکنیم و به امان خدا می سپاریم.علت این است که ما نمیدانیم مسئولیت حرکت به سمت اهداف ما توسط ناخودآگاهمان صورت میگیرد ناخودآگاهی که توسط باورها و عادتهای سابق ذهنی ما ساختاربندی شده است در نتیجه ما برای حل اولین چالش در مسیر قبولی در دانشگاه و رتبه برتر شدن باید اقدام به ایجاد عادتهای سازنده و مفید در راستای اهدافمان کنیم.
سر فصل دوم که در مورد ستاره های موفق ما عنوان می شود و در راستای موفقیت شان باید علم به آن پیدا کنندنگاه دانش آموزان به خود مسئله یادگیری است در تعاریف علمی آن را تئوری طرز فکر رشد یا مایند ست مینامند روی صحبت این نظریه علمی که طی سالها آزمایش به دست آمده است این است که نگاه افراد به خود مسئله یاد گرفتن چگونه است اگر بخواهم با تعریف خودم به دانشآموزان عزیز میهنم و کشور عزیزم توضیح بدهم اینگونه میشودببینید بچهها ما علمی داریم به نام علم یادگیری مثلاً چطور می گوییم علم ریاضی و آن را در کتاب های ریاضی آموزش می دهیم شاید در مدارس ما و نظام آموزشی ما خلع این کتاب که به ما چگونگی یادگیری و یاد گرفتن و تعلیم و تعلم را آموزش بدهد حس میشود.
در تئوری طرز فکر رشد با دو دسته دانش آموز و دو گروه از افراد مواجه هستیم.
دسته اول نگاه پایدار به مسئله آموزش دارند یعنی یاد گرفتن را یک امر ثابت میدانند و باور دارند که برای یاد گرفتن و یادگیری نیاز به یک سری مجموعه عوامل غیر قابل تغییر و ثابت مانند هوش و آی کیو یا استعداد خانوادگی وجود دارد دانش آموزانی که دارای این نوع نگاه هستند غالباً موفقیتهای خود را به این برچسبها نسبت داده و شکستهای خود را به عوامل خارجی نسبت میدهد برای مثال به جملاتی از قبیل :من استعداد یادگیری این درس را ندارم من اصلاً این گونه مطالب را یاد نمیگیرم یا تعاریف اعضای خانواده از قبیل : اینکه ما خانوادتاً در این درس قوی هستیم یا مطرح کردن سابقه دیگر اعضای خانواده در یادگیری آن درس اشاره کرد.
دسته دوم دانش آموزان افرادی هستند که که نگاه پویا و داینامیک به مسئله آموزش و یادگیری دارند و معتقدند که مسئله آموزش و یادگیری یک امر ثابت منوط و مربوط به یک مجموعه عوامل خارجی نیست بلکه یک امر کاملاً متغیر و قابل ارتقاء و رشد است این دسته از دانش آموز نتایج خود را به عوامل درونی مانند تلاش و سعی و کوشش خود به علاوه تمرین و ممارست خودشان نسبت میدهند این دسته از دانش آموزان معمولا پس از امتحان به دنبال نکتهای که فراموش کردهاند یا سوالی که اشتباه یادداشت کرده اند و نتوانستند آن را به خوبی یاد بگیرند میروند صرفاً به دنبال این مسئله هستند که کجای کار را نتوانستند به خوبی و درست آموزش ببینند و یاد بگیرند.
حالا با توجه به دو گروه مطرح شده در تکمیل مسیر تبدیل شدن به یک ستاره موفقیت باید این موضوع را مطرح کنیم که اساساً و از نظر مبنایی یادگیری بر باور کدام گروه استوار است ؟
با توجه به مطالعاتی که داشتهام به تعبیر من ۷۰٪ یادگیری یک فرایند عقبگرد است یعنی تا ۳۰ درصد ابتدایی از پروژه یادگیری مان به خوبی با مفاهیم آشنا میشویم و با کلیات موضوع انس میگیریم اما در ادامه ماجرا بعد از دهک سوم پروژه مسیر آموزش و یادگیری تغییر کرده و از مفاهیم انتزاعی و تئوریک به سمت مرحله تمرین و شکست میرویم جملهای جالب و طنزگونه در این باره برای تان بگویم ما قبل از آنی که بخواهیم یاد گرفتن را یاد بگیریم باید خوب یاد نگرفتن را یاد بگیریم و مراحل آن را بشناسیم این عنوان نیاز به توضیح و تشریح زیادی دارد اما به طور کلی و مختصر اگر بنا باشد این مسئله را توضیح بدهم باید بدانیم در زمانهایی که مغز ما داغ کرده و ذهن مان برای ادامه یادگیری همراهی لازم را ندارد دقیقاً در پروسه یادگیری قرار داریم هر شکستی که در حل مسائل ریاضی حاصل میشود یا ناتوانی در به خاطر سپردن مطالب و عناوین دروس حافظه محور مانند جامعه شناسی ، روانشناسی تاریخ و جغرافیا یا اشتباهات شدیدی که در تقطیع اوزان شعر فارسی در علوم و فنون صورت می گیرد دقیقاً بخشی از فرایند یادگیری نه بلکه خود فرایند یادگیری شما است.
پس بنابراین در تمامی لحظاتی که احساس یاس و ناامیدی ، عجز و ناتوانی و شکست در ما به منصه ظهور می رسد ما در حال یادگیری هستیم منتهی چون از نظر روانشناختی و علم نوروساینس ما در این فعالیت مغزی در حال از دست دادن میزان زیادی از انرژی بدنی و ذهنی هستیم احساس ناخوشایندی که نشان دهنده همین تخلیه انرژی است به ما دست میدهد به همین خاطر احساسی که در ما شکل میگیرد بیشتر جنبه از دست رفتن و نرسیدن دارد در حالی که با همین فرایند عقبگرد اتفاقا در حال رسیدن به اهدافمان هستیم پس باید همه دانش آموزان که عزیز من هستند نگاه و تئوری طرز فکرشان در مورد خود مسئله یادگیری را اصلاح و بازنگری کنند تا بتوانند در میدان قهرمانی کنکور ستاره وار بدرخشند.