سال هاست که به نمایشگاه های مختلف و مهمی که به آن ها علاقه مندم می روم. داستان این نمایشگاه رفتنم از آنجایی شروع شد که شنیده بودم اکثر کارآفرینان موفق حداقل ۵ نمایشگاه مهم سال را برای رصد کردن بازار و پیدا کردن فرصت های شغلی به بازدید از نمایشگاه می پردازند و در همان دوران بود که شنیدم فردی در سال در ده نمایشگاه شرکت می کند و به فروش آبمیوه مشغول است و از همین کار ساده و پاره وقت میلیون ها تومان درآمد دارد، در آن روزها این اعداد برای من چیزی جز رویا و آرزو نبود. پس از آن جوگیر شده بودم و شروع کردم به نمایشگاه رفتن تا ببینم چه اتفاقی داخل این نمایشگاه ها می افتد که می توان درآمدهای خوبی از آن داشت. اولین نمایشگاهی که به بررسی آن پرداختم ساعت ۴ عصر رسیدم و دیدم همه افراد در حال بیرون آمدن هستند، هر جوری بود با شگردهای خاص خودم بدون اینکه انتظامات جلوی در متوجه ورودم شوند وارد نمایشگاه شدم و دیدم که همه سالن ها بسته شده و خبری از این همه هیاهویی که در ذهنم داشتم نبود. واقعیت این بود که نمایشگاه های تخصصی در نمایشگاه بین المللی از ۹ تا ۱۶ فعالیت می کنند و من فکر می کردم که همانند نمایشگاه مصلی تا ساعت ۸ وقت جستجو دارم.

بعد از این تجربه نمایشگاه های مختلفی را در این سال ها تا به امروز رفتم؛ الکامپ، بازاریابی و تبلیغات، دیجیتال، مبل و … . سال گذشته که با کمیل غفور محسنی در نمایشگاه تبلیغات و بازاریابی قدم می زدیم تصمیم گرفتیم که سال ۹۴ حتما در نمایشگاه شرکت کنیم.

درخواست غرفه

به دلیل مشغله هایی که در کار داشتیم فرصت این را نداشتم که زمان نمایشگاه های سال را مرتب بنویسم و برنامه ریزی صحیحی برای درخواست غرفه داشته باشم و از تاریخ نمایشگاه تبلیغات و بازاریابی اطلاعی نداشتم فقط حافظه ام به من میگفت که سال ۹۳ داخل دی ماه برگزار شد. روزی در ماه آبان شروع کردم به جستجوی تقویم نمایشگاهی و به سختی تقویم نمایشگاه ۹۴ را بدست آوردم. برایم جالب بود که خیلی راحت تقویم ۹۴ را در آن روز نتوانستم پیدا کنم و پس از آن متوجه شدم که شرکت پیمانکار نمایشگاه بازاریابی و تبلیغات هیچ گونه سایتی ندارد و باید با تماس تلفنی درخواست خود را اعلام کنم. تماس گرفتم و گفتن مدارک را فکس کنید. با خودم گفتم خدا رو شکر که دستگاه فکس دارند!

مدارک را فرستادم و بعد از پیگیری های مکرر با من تماس گرفتند برای جانمایی غرفه. زمانیکه مراجعه کردم به شرکت پیمانکار، متوجه شدم که حق انتخاب زیادی برای تعیین غرفه به من نمی دهند و غرفه های مناسب قبلا توسط شرکت های مختلف گرفته شده است. از این مسئله بسیار ناراحت شدم. به هرحال با اینکه می دانستیم جای غرفه ما بسیار بد است همان را گرفتیم.

دو روز قبل از نمایشگاه

سالن های نمایشگاه رو شنبه ۱۲ دی برای بازدیدکنندگان باز می شد. قرار بود تمامی تدارکات ما در روز پنج شنبه یعنی دو روز قبل از نمایشگاه آماده شود که روز جمعه غرفه را آماده کنیم. تا ظهر پنج شنبه ساعت ۱ چاپخانه جواب تلفن مرا نمی داد و گویا کارهای ما آماده نبود. هیچ کدام از کارهای ما! در صورتیکه من از هفته قبلش اقدام کرده بودم. استرس تمام وجود مرا گرفته بود و نمی دانستم چه کاری انجام دهم که حداقل محصولات آموزشی را برای شنبه آماده کنم. حسی که آن لحظه داشتم دقیقا حسی بود که روز فوت پدرم در پشت در بیمارستان داشتم. هیچ کاری نمیتوانستم انجام دهم و در حدود یک ساعت در حال نگاه کردن به دیوار بودم. تا اینکه رئیس چاپخانه با من تماس گرفت و گفت که مسافرت بوده و ساعت سه ظهر به چاپخانه می آید. خدا رو شکر کردم و هر طوری بود تا جمعه عصر کارها را آماده کردیم.

اسقبال بی نظیر اعضای سایت در روزهای نمایشگاه

تعداد کارگاه هایی که تا به امروز برگزار کرده ایم بسیار کم بوده و تیم مسیر ذهنی خیلی کم توانسته بصورت حضوری با اعضای خود ملاقات کند و بیشتر روابط ما بصورت مجازی بوده است اما در این ۴ روز اعضا مرا شگفت زده کردند. دوستانی بودند که فقط تشکر می کردند از دوره مدیریت MBA رایگان و مطالب سایت. دوستانی بودند که برای دیدار و راهنمایی گرفتن به دنبال غرفه مسیر ذهنی بودند و تمام تلاشمان را کردیم که میزبان بسیار مناسبی برای این عزیزان باشیم و زمان خوبی برای راهنمایی به این دوستان سپری کردیم.

ما برای غرفه آرایی هزینه زیادی نکردیم چون هدفمان برندسازی نبود و بیشتر تمرکزمان بر روی ارائه خدمات مناسب بود. شاید این کار از نظر برخی عزیزان بسیار ناشیانه بود اما تجربه چندین ساله بررسی نمایشگاه های مختلف ما را برای جذب مخاطب آماده کرده بود به نحوی که غرفه های اطرافمان از شلوغی غرفه مان تعجب می کردند. فراموش نکنید که در هر روش بازاریابی باید بر اساس هدف و بودجه حرکت کنید و این موضوع برای کسب و کارهای کوچک از اهمیت بیشتری نسبت به کسب و کارهای بزرگ برخوردار است.

یک اتفاق شگفت انگیز و تلخ

روز دوم نمایشگاه دو تن از حامیان مسیر ذهنی با گلدان زیبایی به غرفه ما آمدند و با حضورشان ما را بسیار خوشحال و خرسند کردند و رنگ و بوی زیبایی را به غرفه دادند.

پس از نمایشگاه برای تخلیه غرفه که به نمایشگاه مراجعه کردیم تاخیر نیم ساعته داشتیم و متاسفانه این گلدان زیبا را دزدیده بودند و همگی ناراحت شدیم. این گلدان برای ما ارزش معنوی زیادی داشت که متاسفانه از دست دادیم.

حرف آخر

امیدوارم که این ارتباط با شما عزیزان مسیر ذهنی هر روز بیشتر شود و بتوانیم خدمتگزار شما مدیران و کارآفرینان موفق ایران باشیم.

منبع: آموزش مدیریت مسیر ذهنی