الفبای مدیریت
برای اینکه بدانید مدیریت چه مفهوم وسیع و گسترده ایست کافی است در جمعی از افراد در مورد قابلیتهای یک مدیر خوب سؤال بپرسید تا با لیست بلند بالایی از صفات و ویژگیها روبرو شوید جالب است که هنوز بین صاحبنظران عرصه مدیریت در مورد قابلیتها و اولویتبندی وظایف مدیر اختلافنظرهای زیادی وجود دارد. مدیریت بهطورکلی موضوعی بسیار گسترده و پیچیده است. اکثر افراد مدیریت را هر کاری میدانند که بتوان یک سازمان را سرپا نگه داشت. در این مقاله قصد داریم شمارا با بنیاد و اساسیترین مفاهیم و مهارتهای مدیریت و الفبای مدیریت آشنا کنیم.
اصول مدیریت
دکتر کن بلانچارد در کتاب معروف “به کار گماشتن مدیر یک دقیقه ای” بنیاد مدیریت را شامل ۳ مورد زیر میداند:
- محرکها: محرکها همان استراتژی یا راهبردی است که یک مدیر دنبال میکند تا نفراتش کارایی لازم را به دست آورند. این راهبرد با استراتژیهای اصلی سازمان متفاوت است و به شیوه اداره کردن افراد توسط مدیر مربوط میشود.
- رفتارها: درواقع شیوه کار کردن کارکنان است که در پاسخ به محرکها داده مشود. به زبان ساده افرادی که استخدام هستند تا چه حد در راستای اهداف مدیر و سازمان تلاش میکنید.
- پیامدها: بعد از انجام موارد بالا رفتار عکسالعمل گونه مدیر و تصمیمات اتخاذشده بعدازآن پیامدها را شکل میدهند.
به نظرتان از این سه مورد کدام مهمتر است؟
شاید شما هم مانند بسیاری از افراد تصور کنید که یک محرک از بقیه مهمتر و در رفتار کارکنان تأثیر بیشتر میگذارد ولی تحقیقات نشان داده که رفتاری که مدیر با کارکنان خود دارد بیشترین تأثیر را در رفتار و عملکرد آنها دارد.
بیایید نگاه دقیقتر و با اعداد و ارقامی به موارد فوق داشته باشم: درواقع ۱۵ تا ۲۵ درصد رفتار و عملکردها درنتیجه محرکها هستند درحالیکه ۷۵ تا ۸۵ درصد عملکرد کارکنان تحت تأثیر بازخوردهای مدیر است.
الفبای مدیریت با حل مسئله و تصمیم گیری شروع می شود
این همانجایی است که یک نفر میتواند بهعنوان یک مدیر خوب یا بد برچسب بخورد. هرچند اگر ایده آل به این موضوع نگاه کنیم نوع تصمیمگیری نباید از شما یک مدیر خوب یا بد بسازد، اما اینکه چگونه چنین تصمیماتی میگیرید باید موردبحث قرار گیرد.
در حل مسائل مدیریت همیشه باید اصول اخلاقی را رعایت کنید و با آداب حل مسئله آشنا باشید این کاری است که باید بهصورت تمرینی به مدیران آموزش داده شود.
هرچقدر هم که مدیری بیطرف و حرفهای باشد، ممکن است در ارتباط با همکاران و سازمان خود به مشکل بخورد. این طبیعی است ولی باید روی تصمیمات خود فکر کند.
خود را مدیریت کنید و رهبر دیگران باشید.
مهم نیست که چقدر شخصیت جذاب و کاریزماتیکی داشته باشید یا چقدر مهارتهای ارتباطی قوی داشته باشید، ولی بهعنوان مدیر اگر بتوانید با خوب و بد ارتباط برقرار کنید هیچگاه شکست نمیخورید.
شما در موقعیت مدیریتی خود هم با لایه مدیران بالادست و هم با لایه کاری سازمان در تماس هستید بهگونهای که گاه احساس میکنید مانند ساندویچ در بین این دو تحتفشار قرارگرفتهاید. بنابراین ممکن است هنگام تصمیمگیری دچار تردیدهای فراوان شوید.
قانون شماره یک در مدیریت خوب این است که درک کنید بهعنوان یک فرد حرفهای به شما حقوق میدهند تا به سازمان زندگی بدهید. وقتیکه این حقیقت را به خاطر بسپارید آنگاه به هیچچیز در سازمان خود بهصورت شخصی نگاه نمیکند. توصیه ما برای هر مدیری استفاده از مشاوره مدیریت برای هر مدیر عاملی است.
همیشه بین شخصیت مدیریتی خود و شخصیت حقیقی خود خطی جداکننده بکشید. مشکلی نیست اگر با همکاران خود روابط دوستانهای بهعنوان یک شخص حقیقی داشته باشید اما در روابط حرفهای خود همیشه باید پردهها و فاصلههای لازم را حفظ کنید و همچنین باید بهعنوان جذبکننده ضربه از بالا عمل کنید و آن را با ملایمت به پاییندست خود انتقال دهید.
منبع: مسیر ذهنی، آموزش مدیریت
نظرات (1)