امروز شاید بخش زیادی از جامعه فکر می کنند برای گذراندن زندگی باید کارمند شوند چرا که پول و قدرت ریسک کافی برای کارآفرین شدن و راه اندازی شرکت خود را ندارند. کارآفرینی در خون شماست، باور کنید! اجداد شما سالها قبل زمانی که از غار بیرون می آمدند کارمند نبودند، اولین تمدن ها در کنار رودخانه ها با افرادی که کارمند هستند شکل نگرفت. در گذشته افراد هر کدام به کاری مشغول بودند مثل دامداری، فرش بافی، حصیر بافی، ساخت کمان، کفش، لباس، مزرعه داری و غیره. در چند صد سال اخیر انقلاب صنعتی برای تولید متمرکز و بیشتر محصولاتی مانند پارچه، فولاد، لباس و… افراد بیشتری را با دستمزد پایین به خدمت گرفت. تعداد زیادی از کسانی که تا آن روز کفاشی می کردند، نمی توانستند در مقابل تولید انبوه و قدرت تبلیغاتی شرکت کفاشی مقابله کنند، در نتیجه تعداد زیادی از آنها در آن شرکت استخدام می شدند. اینگونه بود که معنای کارمند بودن برای جوامع امروز انقدر پر رنگ شده است.
نکته جالب این است که در گذشته، پیش از انقلاب صنعتی، معمولا کسب و کارها در خانه مردم بود. آنها در خانه کارهایشان را انجام می دادند و محصول را برای تجارت به بازار شهر می بردند.
اگر سطر اول مطلب شامل حال شما می شود و همچنین ایده یا مهارتی دارید، با من همراه شوید تا به شما نشان بدهم که می شود از خانه کاری را شروع کرد و به قله های موفقیت رسید!
مطمئناً نام شرکت صنایع غذایی بهروز را شنیده اید! موسس این شرکت آقای بهروز فروتن کار خود را ابتدا از خانه شروع کرد، در خانه مواد غذایی را درست می کردند و به فروشگاه ها می فروختند. داستانهای معروف خارجی که معاصر ما هستند مثل راه اندازی شرکت اپل در گاراژ خانه استیو جابز یا ارتقای رایانه ها و فروش آنها در خوابگاه دانشجویی توسط مایکل دل را شاید شنیده باشید. این موارد بسیار معروفند و مثل این مثالها فراوان وجود دارد. احتمالا شما هم افرادی را می شناسید که در روستاها و شهرهای مختلف حتی با خشک کردن آلوچه و زردآلو یا تبدیل آنها به لواشک درآمد یک خانواده را به خوبی تامین می کنند. اولین کسب و کاری که داشتم را از خانه اداره می کردم، شماره تلفن ثابتی خریده بودم و محصولاتم را یا از طریق سایت می فروختم و یا با مراجعه حضوری به آژانس های مسافرتی و دوستان و آشنایان… کارت های قابل شارژ دلاری می فروختم. فردی را می شناسم که تولید پوشاک را از خانه شروع کرد و همین ماه گذشته کارخانه تولیدی اش ۳۰ هزار لباس تولید و پخش کرد. کسب و کارهای خانگی بسیار گسترده تر از چیزی هستند که اکثر افراد فکر می کنند.
کسب و کار خانگی تعریفی رایج دارد و همانطور که از نامش مشخص است به کسب و کاری گفته می شود که در خانه صورت بگیرد و باعث مزاحمت برای سایر همسایه ها نباشد. شاید با دیدن نام پرونده ویژه این شماره از مجله از همان ابتدا موضوعی ذهن شما را اذیت کند و از خودتان مرتب بپرسید این که قابل انجام نیست… باید مجوز داشته باشیم و اگر کارمان در یک شرکت یا محل تجاری نباشد کسی به ما بها نمی دهد. خیر، شما می توانید از طریق وبسایت حمایت از مشاغل خانگی http://www.mashaghelkhanegi.ir برای دریافت مجوز اقدام بفرمایید.
وقتی می گوییم مشاغل خانگی معنایش این نیست که محصول یا بسته بندی ما باید ظاهری شلخته و غیرحرفه ای داشته باشد. می توان کسب و کاری خانگی داشت و زمانی که مشتری محصول شما را در دست می گیرد حس کند که این محصول توسط یک تولید کننده حرفه ای ساخته و بسته بندی شده است.
موافق هستید نقطه ضعف اکثر افرادی که نمی توانند کسب و کار خود را در خانه راه اندازی و اداره کنند را بررسی کنیم؟
۱- بازاریابی به شدت ضعیف
اولین اصل هر کسب و کاری این است که شیوه های بازاریابی خود را پیش از اینکه حتی دست به تولید یا خرید مواد اولیه بزنید بررسی کنید و روی کاغذ بنویسید. بهترین محصول دنیا هم اگر نتواند بازاریابی و فروخته شود، با آشغال هیچ فرقی ندارد. بنابراین پیش از اینکه دست به کار شوید خوب فکر کنید، از دوستان خلاق و با تجربه تر خود کمک بگیرید. لطفا حرفهای منفی و نصیحت های غیر منطقی را کنار بگذارید و به ایده های بازاریابی آنها توجه کنید. حتی یک متن از دیالوگ بین خود و مشتری فرضی بنویسید. این گفتگو چگونه انجام می شود؟ مشتری چه سوالاتی دارد؟ چه دغدغه هایی برایش مهمتر است؟ نگرانی ها و ترس هایش درباره محصول شما چیست؟ همه این ها سر نخ هایی است که شما محصول خود و شیوه بازاریابی خود را بهتر کنید. پیشنهاد می کنم حداقل یک کتاب بازاریابی مطالعه بفرمایید.
۲- زمان خود را مدیریت نمی کنند
چون کسب و کار خانگی است، فکر می کنیم که هر زمانی دلمان بخواهد می توانیم کار کنیم. نتیجه این می شود که زندگی و کارمان یکی شده و همیشه خسته ایم، از زندگی آنطور که باید لذت نمی بریم و نتیجه دلخواه مان را هم نمی گیریم. کاری ساده انجام دهید، قلم و کاغذ سفید بردارید، به ترتیب از ۲۴ ساعت زمان کار کردن، خواب، رسیدگی به زندگی شخصی را مشخص کنید. مثلا ۸ ساعت خواب، ۹ ساعت کار و ۷ ساعت رسیدگی به زندگی شخصی، لطفا زمانی را برای شروع و پایان کار کردن خود مشخص کنید. مثلا از ۸ صبح کار کردن شروع شود تا ۵ بعد از ظهر که پایان می یابد. خود را مقید کنید که در زمان کار کردن فقط کار کنید. کارهای بازاریابی، تولید و مدیریت افراد دیگر (اگر همکار دارید) و بعد از ساعت کار به نظافت شخصی، تفریح، همسر و فرزند و … بپردازید.
۳- برون سپاری نمی کنند
چون بودجه محدودی داریم نمی خواهیم زیاد پول خرج کنیم. گاهی اندکی هزینه بیشتر باعث می شود نتایج ما بسیار بهتر بشود. کارهایی که در تخصص شما نیست و فرد دیگری بسیار بهتر از شما می تواند انجام دهد. به شرط آنکه تاثیر مثبتی در محصول شما می گذارد که باعث مرغوبیت بیشتر و یا افزایش ارزش آن می شود، از دیگران کمک بگیرید. یا آنها را استخدام کنید و یا کار را به آنها بسپارید و بصورت کارمزدی کار کنید. به عنوان مثال همین تولید کننده پوشاکی که مثال زدم هنوز با داشتن کارخانه تولیدی بخش عمده، لباس ها را بین خیاطی ها پخش می کند، چرا که خودش نمی تواند با کیفیت آنها بدوزد.
۴- قیمت پایین قرار می دهند
چیزی که زیاد دیده ام کم بودن قیمت محصولاتی است که در خانه تولید شده است. به دلیل عدم اعتماد به نفس و بازاریابی ضعیف، محصولات با کیفیت بالا را به قیمت پایین عرضه می کنیم. البته اگر محصولمان با کیفیت نیست باید قیمتی مناسب خود داشته باشد. بیشتر این ضعف به عدم بازاریابی قوی و نداشتن اعتماد به نفس کافی بر می گردد. یک دفعه قیمت را افزایش ندهید، سعی کنید لیستی مقایسه ای از مزایا و معایب محصولات رقبا و محصول خودتان بنویسید. اگر صادقانه خودتان را توانستید متقاعد کنید که محصول من به این دلایل بهتر از رقبا هستند، آنگاه با کمی افزایش قیمت نزد مشتری های ثابت خود بروید و نظر آنها را هم بپرسید (در واقع با اینکار به آنها اعلام کنید که قیمت ما از این به بعد این میزان است). دلایل این افزایش قیمت مشخص است. آنها به اندازه کیفیتی که دریافت می کنند پول کافی می پردازند.
۵- روی بازاریابی و فروش وقت نمی گذارند
انقدر بازاریابی و فروش مهم است که دلم نیامد از رویش به همین سادگی عبور کنم! مهارت های فروش کسب کنید، بدانید چگونه محترمانه با مشتری صحبت کنید. بدانید که در هر معامله ای باید دو طرف خوشحال و راضی باشند، هم او از چیزی که خریده خوشحال باشد و هم شما از پول مناسبی که بدست آوردید خوشحال باشید. مبادا مشتری را با صحبت خود برنجانید! چیزی که بسیار زیاد دیده ام این است که فروشنده از محیطی تولیدی آمده و با همان لحن آن محیط با مشتری صحبت می کند. مشتری بسیار حساس است و نهایت احترام را می خواهد! هیچ وقت، هیچ وقت و هیچ وقت حتی پیش خود نگویید که “باید مشتری از خدایش هم باشد”، یا اینکه “مشتری باید دنبال ما بدود نه ما دنبال او” این همان ضعف در بینش است که دیر یا زود شما را زمین می زند. توجه کنید که شما باید سود کنید، و به قیمت ضرر خود مشتری را خوشحال نکنید، یادتان باشد هر دو باید خوشحال و راضی باشید. اینگونه مشتری هایی خواهید داشت که سالها از شما خرید می کنند و بابت این خرید از شما سپاس گزاری هم می کنند.
نویسنده : کمیل غفورمحسنی (مدرس و مشاور مدیریت) – منبع : مجله موفقیت